◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

بخشی از رمان:

بابا مشغول عوض کردن کانال هابود که کنارش نشستم و گفتم:بابا

بابا با اخم گفت:گفتم که نه!

عصبانیتم و به روم نیاوردم و بالبخند مصنوعی گفتم:باباجان،ما 4نفریم..هرکدوم از اون یکی بالغ تر و عاقل تر..اخه شما چرا دارید اینجوری میکنید...



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 264
بازدید دیروز : 724
بازدید هفته : 3400
بازدید ماه : 3371
بازدید کل : 192065
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه